شبانگاهان که خورشید پنج شنبه رخ در نقاب غروب می کند، و تاریکی دامن می گستراند،مترصد وزش نسیم های رحمت الهی شب جمعه فرا می رسد، و اسرار و رموز خلوت جمعه را برای هوشیاران هویدا می نماید،شب سکینه و آرامش و تا به سحر نعیم و الطاف خداوند است که بر بندگانش نازل می شود.
مخسب ای یار مهمان دار امشب
که تو روحی و ما بیمار امشب
برون کن خواب را از چشم اسرار
که تا بیدار شود، اسرار امشب
اگر تو مشتریی، گرد به گرد
به گرد گنبد دوار امشب.............
ترا حق داد صیقل تا زدایی
زهجر از رق زنگار امشب...............
زهی کر و فر و اقبال بیدار
که حق بیدار و ما بیدار امشب................
اگر چشمم بخسبد تا سحر گه
ز چشم خود شوم بی زار امشب.....................
به به .عجب شعری بود. به منم سر بزن. خوشحال میشم.