در این جستار بنا دارم در مورد گَهِ راستین ِ جشن باستانی"سپندارمذگان" سخن برانم ، جشنی که تا همین 5 سال پیش کمترکسی ازش آگاهی داشت و پس از اینکه هم همه ی جشن والنتاین به گوش رسید ، به تلاش گروهی از میهن پرستان برای جلوگیری ار هجوم فرهنگ بیگانه یادآوری گردیدو خوشبختانه زود فرا گیر شد و به گمان من روند همه گیر شدن آن هنوز جریان دارد ، ولی در این میان یک نکته بنیادین هست که میتواند بسیار ویرانگر باشد و آن ندانستن روز راستین این جشن است ،گروهی آنرا 29 بهمن می دانند و گروهی دیگر پنجم اسفند . اگر دوست دارید که بیشتر بدانید و از دودلی رها گردید ، تا پایان این جستار با من باشید .
در ایران باستان جشنهایی بوده است که به جشن های ماهانه خوانده می شدند، بنیان این جشن ها بر مبنای همنام بودن نام روز و نام ماه است، همان گونه که بسیاری از شما میدانید در ایران باستان همانند ماهها که برای خود نامی دارند ، روزها نیز هرکدام نامی داشته اند ، برای نمونه روز نخست هر ماه به نام "هرمَزد" خوانده میشود ، روز دوم هر ماه به نام "بهمن" ، روز سوم به "اردیبهشت"، روز چهارم به "شهریور" و روز پنجم به "سپندارمذ" خوانده میشود. بدین رو، روز بهمن (دومین روز هر ماه) در ماه بهمن به جشن"بهمنگان"، روز مهر (شانزدهمین روز هر ماه) در ماه مهر به جشن "مهرگان" و روز سپندارمذ (پنجمین روز هر ماه) از ماه سپندارمذ (اسفند) به جشن سپندارمذگان شناسان هستند . همان گونه که می بینید بنیان این جشن این است که باید روز اسپند از ماه اسپند باشد و اگر ما این رویکرد را دگرگون سازیم ساختار و بنیان این جشن ها را بهم زده ایم و این بنای یک کژی دهشتناک و خانمان سوز را در این فرهنگ و آیین نیک نیاکانمان ایجاد می کند .
دکتر "رضا مرادی غیاث آبادی" اختر شناس ، باستان شناس و پژوهشگر در زمینه ی گاهشماری و جشن های باستانی و از کارشناسان پرپیشینه و برجسته که سالهاست در این زمینه پژوهش های گسترده ای انجام داده است ، فرجام {نتیجه} پژوهش های خویش را در این زمینه بیان کرده که من
سخنان ایشان را بی کم و کاست برایتان می آورم :
همانگونه که نوشته اید،جشن اسفندگان یا سپندارمذگان برابر است با پنجمین روز از ماه اسفند در همه گاهشماریهای ایرانی. اما درباره پرسش شما از وجود دوگانگیها باید گفت که جشنها و فاصلههای میان آنها در متون کهن ایرانی دارای تعریف و اندازههای مشخصی است که به مانند دانههای یک زنجیر در پیوستگی کامل با یکدیگر هستند. تغییر جای یکی از آنها، موجب گسست کل این رشته خواهد شد.
چنانکه در منابع ایرانی آمده است، جشن سده پس از 40 روز از شب یلدا یا چله، و پس از 100 روز از اول آبان قرار دارد. همچنین جشن سده، پیش از 25 روز از جشن اسفندگان است. این اندازهها و فاصلههای تعریف شده در متون و منابع کهن ایرانی، تنها با گاهشماری ایرانی با ماههای سی و یک روزه (مبدأ هجری خورشیدی فعلی) که بزرگترین دستاورد دانش گاهشماری در جهان است، مطابق است؛ ولی با کتابچهای نوساخته که در چند سال اخیر در ایران با نام سالنمای دینی زرتشتیان چاپ میشود، مطابقت پیدا نمیکند. چرا که در این کتابچه، فاصله
100 روزه از اول آبان تا جشن سده به 106 روز، فاصله 40 روزه شب یلدا تا جشن سده به 46 روز، و فاصله 25 روزه جشن سده تا اسفندگان به 19 روز رسیده است. این فاصلهها با هیچکدام از اسناد و منابع و تاریخنامههای ایرانی هماهنگی ندارد.اینها نمونههایی از آشفتگیهایی است که منتشرکنندگان این کتابچه در ذهن نوجویان ایجاد کرده و نه تنها نظام قانونمند گاهشماری ایرانی را مخدوش کردهاند، بلکه اختلالهایی نیز در تقویم سنتی یزدگردی زرتشتی که در میان بسیاری از زرتشتیان ایران و عموم زرتشتیان هند و جهان رواج دارد، به وجود آوردهاند.
معدودی که از این شبه تقویم نوساخته دفاع میکنند، عملاً در نوشته های خود از این فاصلههای 100 روزه و 40 روزه و 25 روزه یاد میکنند، اما گفتار خود را بگونهای با توصیفهای زیبا و شعر و ترانه ترتیب میدهند که خواننده غیردقیق متوجه نشود این اعداد و ارقام با آن سالنما هیچگونه انطباقی ندارد.همانگونه که میدانید، من و دیگران در این زمینه بارها نوشتهایم و پرسشهایی را در رسانههای گوناگون خطاب به تهیهکنندگان ناشناس آن مطرح کردهام. این پرسشها تاکنون بدون پاسخ مانده است. چرا که هرگونه پاسخی میتواند موجب افشای قدمت بیست ساله این تقویم، دستکاریهای فراوان در گاهشماری ایرانی و زرتشتی، نبود هیچگونه سامانه کبیسهگیری و تعریف مشخص از طول سال، مبدأ سالشماری ساختگی و نیز اختلافهای فراوان با دیگر زرتشتیان جهان شود که چنین دستکاریهایی در قواعد سنتی و دینی را نادرست میشمارند.
از این رو، زمان درست شب یلدا برابر با شامگاه 30 آذر، جشن سده در 10 بهمن و جشن اسفندگان در 5 اسفند است.